همسازدیکشنری فارسی به انگلیسیaccordant, according, compatible, concordant, concurrent, congruent, congruous, consistent, consonant, sympathetic, symphonic
همسازدیکشنری فارسی به انگلیسیaccordant, according, compatible, concordant, concurrent, congruent, congruous, consistent, consonant, sympathetic, symphonic
ناهمسازلغتنامه دهخداناهمساز. [ هََ ] (ص مرکب ) ناساز. ناسازوار. ناسازگار. غیرمتناسب . بی تناسب . ناهم جور. || ناهم کوک .
پیوستگاه ناهمسازdiscordant junctionواژههای مصوب فرهنگستانمحل به هم پیوستن دو رود یا دو دره که در محل اتصال، همسطح نیستند
پیوستگاه همسازaccordant junction, concordant junctionواژههای مصوب فرهنگستانمحل به هم پیوستن دو رود یا دو دره که در محل اتصال، همسطح هستند