بافتار همسانگردisotropic fabricواژههای مصوب فرهنگستانبافتاری تصادفی که از همۀ جهتها یکسان به نظر میرسد
همسانلغتنامه دهخداهمسان . [ هََ ] (ص مرکب ) هم سان . مساوی . (آنندراج ). مانند. همانند : گر کسی گوید که در گیتی کسی همسان اوست گر همه پیغمبری باشد، بود یافه درای . منوچهری .نگاری تن جانور صدهزارکز ایشان دو همسان ندارد نگار.
دوپارگی موج برشیshear wave splittingواژههای مصوب فرهنگستانتفکیک موج برشی به دو مؤلفة عمود بر هم SH و SV، براثر عبور از محیط همسانگرد به محیط ناهمسانگرد
موج قطبیدۀ تختplane-polarized waveواژههای مصوب فرهنگستانموجی الکترومغناطیسی در محیط همگن و همسانگرد که بُردار میدان الکتریکی آن همواره در صفحهای ثابت، که شامل جهت انتشار است، قرار دارد
ناهمسانگردی ساختاریstructural anisotropyواژههای مصوب فرهنگستانرفتار مجموعهای از کانیهای همسانگرد در سنگ که به رسانایی الکتریکی میانگین در جهت میدان الکتریکی واردشده وابستهاند و میتوانند حجمی ناهمسانگرد ایجاد کنند
بافتار همسانگردisotropic fabricواژههای مصوب فرهنگستانبافتاری تصادفی که از همۀ جهتها یکسان به نظر میرسد