امناحلغتنامه دهخداامناح . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک بچه آوردن شدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نزدیک شدن زادن شتر ماده . (از اقرب الموارد). ممنح نعت است از آن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
ایمنگاهdégagéواژههای مصوب فرهنگستانمحدودۀ امنی برای توقف قطار و جلوگیری از برخورد آن با قطارهای درحالحرکت