هگمتانلغتنامه دهخداهگمتان . [ هَِ م َ ] (اِخ ) نامی است که مادها به پایتخت خود یعنی همدان کنونی داده اند. رجوع به ایران باستان ص 1491 و نیز رجوع به مدخل همدان و هنگمتان شود.
امتانلغتنامه دهخداامتان . [ اِ ] (ع مص ) برپشت کسی زدن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
منطقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام منطقهای، محلی، کشوری، ناحیهای مسلماننشین هموطن، همولایتی دوست
هم جواریلغتنامه دهخداهم جواری . [ هََ ج ِ / ج َ ] (حامص مرکب ) همسایگی یا هموطن بودن .- حسن هم جواری ؛ به صلح و صفا با هم زیستن . رجوع به هم جوار شود.
هم جوارلغتنامه دهخداهم جوار. [ هََ ج ِ / ج َ ] (ص مرکب ) همسایه و هموطن . (آنندراج ). مجاور: ممالک هم جوار؛ کشورهای همسایه . (یادداشت مؤلف ).