همارشواژهنامه آزاد[هَ ما رِش] ( پارسی پهلوی) ، علم حساب ، علم آمار.از دو بخش همار:آمار ،حساب و ــِ ش درست شده است که در مجموع به معنی علم حساب است. همار بن مضارع فعل هَماردن است که در پارسی دری به صورت آمار در آمده است.هماریشن، هماریشت، آمارش.
ام حمارشلغتنامه دهخداام حمارش . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است کوچک با پاهای بسیار. (از المرصع).
مجموعههای همارزequivalent setsواژههای مصوب فرهنگستاندو مجموعه که بین آنها تناظر یکبهیک برقرار باشد متـ . مجموعههای همعدد equinumerous sets, equinumerable sets مجموعههای همتوان equipotent sets, equipollent sets
بسپارش همپارشیisomerization polymerizationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بسپارش زنجیرهای که در آن هر مرحلۀ انتشار با نوآرایی مرکز فعال تکپار همراه است و ساختار واحد تکراری بسپار به ساختار تکپار چندان شبیه نیست
خودهمپارشautomerizationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازآرایی مولکولی که در آن محصول اصلی بدون نشانهگذاری ایزوتوپی از واکنشدهندۀ اصلی قابل تشخیص نیست متـ . همپارش جایگشتی permutational isomerization
شبهچرخشpseudorotationواژههای مصوب فرهنگستانساختاری ناشی از همپارش فضایی که به نظر میرسد در نتیجۀ چرخش کل مولکول اولیه حاصل شده و قابل انطباق بر مولکول اولیه است، مگر در برخی مواضع که با جایگزینی قابل تشخیص است
خودهمپارشautomerizationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازآرایی مولکولی که در آن محصول اصلی بدون نشانهگذاری ایزوتوپی از واکنشدهندۀ اصلی قابل تشخیص نیست متـ . همپارش جایگشتی permutational isomerization