بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
تلسکوپ بالونبُردballoon-borne telescopeواژههای مصوب فرهنگستانتلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی، آن را بهوسیلۀ بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند متـ . تلسکوپ پوشنسپهری stratosphere telescope, stratoscope
بالین پرستندهلغتنامه دهخدابالین پرستنده . [ پ َ رَ ت َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خدمتکار. (آنندراج ). بالین پرست . (فرهنگ نظام ) : چو بالین پرستنده شد نرم گوی ازو بیشتر مهربانی مجوی . نظامی .و رجوع به بالین پرست
بالینگاهلغتنامه دهخدابالینگاه . (اِ مرکب ) جای نهادن بالین آنجاکه بالین نهند. || خوابگاه . || بستر خواب .