همرسوبیcoprecipitation, CPTواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن حداقل دو مادۀ محلول در شرایط خاص بهطور همزمان رسوب میکنند
رسوبیلغتنامه دهخدارسوبی . [ رُ ] (ص نسبی ) دُرد. منسوب به رسوب . (ناظم الاطباء). ته نشسته . (لغات فرهنگستان ). || منسوب به رسوب : اراضی رسوبی . (یادداشت مؤلف ).
خوردگی رسوبیdeposit corrosion, deposit attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در زیر یا اطراف یک رسوب ناپیوسته بر سطح فلز به وجود میآید
رخسارۀ رسوبیsedimentary faciesواژههای مصوب فرهنگستانرخسارهای چینهشناختی که ازنظر ویژگیهای سنگشناختی و دیرینهشناختی با سایر قسمتهای یک واحد چینهشناختی متفاوت است