هم زیستیفرهنگ فارسی معین(هَ) (حامص .) 1 - با هم زیستن . 2 - کیفیت همکاری و اتحاد دو جاندار مختلف است به منظور تغذیه یا ادامة زندگی .
همزیستی2symbiosis1واژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش تنگاتنگ و بلندمدت میان دو اندامگان ناهمسان که شامل انواع همسفرگی و همیاری و انگلزیستی میشود متـ . رابطة همزیستی symbiotic relationship
زیست گاهلغتنامه دهخدازیست گاه . (اِ مرکب ) جای زیست . منشاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیست شود.
زیستفنّاوری زیستمحیطیenvironmental biotechnologyواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
همزیستی2symbiosis1واژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش تنگاتنگ و بلندمدت میان دو اندامگان ناهمسان که شامل انواع همسفرگی و همیاری و انگلزیستی میشود متـ . رابطة همزیستی symbiotic relationship