همطرازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، همارزی، همانندی، مطابقه، یکسانی معاوضهپذیری، قابلیت تبادل، معادله، جایگزینی، قابلیت جانشینی، جانشینی، تغییر متقابل اکیوالانس، ایزوتروپی تبادل، تقابل، تهاتر معادل، همارز، ارزش، قیمت همانندی، یکسانی، توازی همزمانی، موافقت، مطابقت آبطراز
ناهمترازیmismatch, high-low weld joint mismatchواژههای مصوب فرهنگستانتراز نبودن لبههای دو قطعه در اتصال لببهلب
همترازی دیدeyeline matchواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی جهت و زاویۀ دید بازیگرانی که در نماهای متوالی به یکدیگر مینگرند
همترازی قیاسیanalogical levellingواژههای مصوب فرهنگستاناز بین رفتن صورتهای متنوع تصریفی یک واحد واژگانی براثر غالب شدن یکی از گونهها
طرازیلغتنامه دهخداطرازی . [ طِ / طَ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر طراز. (سمعانی ) (اقرب الموارد). اهل طراز یا متعلق به آنجا : همه آزمایش همه پرنمایش همه پردرایش چو گرگ طرازی .ابوالطیب المصعبی (از تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ).کم
طرازیلغتنامه دهخداطرازی . [ طِ ] (ص نسبی ) هذه النسبة لمن یستعمل الثیاب المطرزة او یستعملها. (انساب سمعانی ). رقام . مطرز. آنکه علم جامه کند. || جامه ٔ طرازی ؛ جامه ای که سلطان را بافند.
جرجس طرازیلغتنامه دهخداجرجس طرازی . [ ج ِ ج ِ طَرْ را ] (اِخ ) ابن یوسف مقدسی طرازی . وی اصول زبان عربی و سریانی را فرا گرفت و در زبان ایتالیایی زحمتها کشید. از آثار اوست : ارجوزة فی الطب . (از معجم المؤلفین ).
مدح طرازیلغتنامه دهخدامدح طرازی . [ م َ طِ / طَ ] (حامص مرکب ) مداحی . عمل مدح طراز. رجوع به مدح طراز شود.
تازه عروسلغتنامه دهخداتازه عروس . [ زَ / زِ ع َ ] (اِ مرکب ) دختری که تازه بخانه ٔ شوی رفته باشد. نوبیوگ : در زیور پارسی و تازی این تازه عروس را طرازی .نظامی .