هندوبارلغتنامه دهخداهندوبار. [ هَِ ] (اِخ ) از: هندو + بار (پساوند مکان ). کشور هندوان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هندوستان . (برهان ). جای هندوها : به خاتم تو که دریاش در کمرگاه است به خامه ات که به سر میرود به هندوبار. کمال اسماعیل .<
اندوهبارفرهنگ مترادف و متضاداندوهآور، تاثرآور، غمبار، مصیبتبار، ملالآور، ملالانگیز، ملالتبار ≠ سرورانگیز، مسرتبخش
گرم رولغتنامه دهخداگرم رو. [ گ َ رَ / رُ ] (نف مرکب ) شتاب رو. (رشیدی ). تعجیل و شتاب کننده . (برهان ). تیزرو. (آنندراج ). آنکه بشتاب رود : اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست .سعدی .
یمنلغتنامه دهخدایمن . [ ی ُ ] (ع اِمص ) نیک بختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خجستگی . (دهار). میمنت . ج ،میامن . (ناظم الاطباء). مبارکی . (آنندراج ). نیک فالی . خوش اغوری . شگون . فرخی . فرخندگی . خوش شگونی . فال نیک . مقابل شُؤْم ، فال بد. (یادداشت مؤلف ) : <b
اسم مکانلغتنامه دهخدااسم مکان . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مکان ، اسمی است که دال بر مکان و محل باشد. در فارسی برای ساختن اسم مکان یکی از ادات ذیل را افزایند:1- گاه : کمینگاه ، رزمگاه ، بزمگاه ، جایگاه ، پایگاه : د
بارلغتنامه دهخدابار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و مرکب بردارند.(رشیدی ). مج