هنرآموزیلغتنامه دهخداهنرآموزی . [ هَُ ن َ ] (حامص مرکب ) آموختن کار هنری . یاد گرفتن هنر : چون هنرمند شدبه گفت و شنیدهنرآموزی سلاح گزید.نظامی .
گفت و شنیدلغتنامه دهخداگفت و شنید. [ گ ُ ت ُ ش َ / ش ِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) گفتن و شنیدن . سخن گفتن و پاسخ شنفتن . محاوره . گفتگو. بحث و مجادله : سواری ده از رومیان برگزیدکه گویند و دانند گفت و شنید. فردو