انومیانلغتنامه دهخداانومیان . [ اَ ] (اِ) بر وزن مجوسیان ، شقایق را گویندو آن نوعی از لاله باشد و در صحاح الادویه به همین معنی به اسقاط نون آخر «انومیا» آورده است و گفته است که این لغت رومی است ، واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ).
گشاده هنگامانلغتنامه دهخداگشاده هنگامان . [ گ ُ دَ / دِ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) کنایه از فصول اربعه است که بهار و تابستان و پائیز و زمستان باشد. (برهان ) (آنندراج ).
انعمانلغتنامه دهخداانعمان . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، نام دو وادی که هریک را انعم گویند و یا از باب تغلیب مراد وادی انعم و وادی عاقل است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
انعمانلغتنامه دهخداانعمان . [اَ ن ُ ] (از یونانی ، اِ) نعمان . شقائق النعمان . (ازنشوء اللغة ص 120، حاشیه 1). و رجوع به نعمان شود.