هوازیویaerobiosisواژههای مصوب فرهنگستان1. حیات در محیط دارای مولکول اکسیژن 2. وضعیت یا حالتی که در آن اکسیژن وجود دارد
بیهوازیویanaerobiosisواژههای مصوب فرهنگستان1. حیات در غیاب مولکول اکسیژن 2. نبود کامل یا کمبود اکسیژن به شکل گاز یا محلول در محیط
هواجولغتنامه دهخداهواجو. [ هََ ](نف مرکب ) کام جو. (یادداشت بخط مؤلف ) : نگارا تا تو باشی مانده در راه هواجوی تو باشد مانده در چاه . فخرالدین اسعد.رجوع به هواجوی شود.
هوازیلغتنامه دهخداهوازی . [ هََ / هَِ ] (ق ) بیکبار. ناگاه . (برهان ) : مردمان از خرد سخن گویندتو هوازی حدیث غاب کنی . رودکی .هوازی برآمد برم آن نگارمرا تنگ بگرفت اندر کنار. <p class="author
هوازیفرهنگ فارسی عمیدناگاه؛ ناگهان؛ بیخبر؛ غفلتاً: ◻︎ به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی: ۴۵۳).
بیهوازیویanaerobiosisواژههای مصوب فرهنگستان1. حیات در غیاب مولکول اکسیژن 2. نبود کامل یا کمبود اکسیژن به شکل گاز یا محلول در محیط