هوبجةلغتنامه دهخداهوبجة.[ هََ ب َ ج َ ] (ع اِ) شکم زمین . || منتهای وادی که آب در آن ریزد. || گو که به جای استادن گاه آب کنند و آب را بسوی آن روان کنند و از آن نوشند. (منتهی الارب ). ج ، هوابج . (اقرب الموارد).
گاوبازیلغتنامه دهخداگاوبازی . (حامص مرکب ) با گاوبازی کردن .گاو را برای جنگ تحریک کردن . رجوع به گاوباز شود.
گاوبازیفرهنگ فارسی معین(اِ.) 1 - جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است . 2 - نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر.