عوسرانیلغتنامه دهخداعوسرانی . [ ع َ س َ نی ی ] (ع ص ) شتر که در اول ریاضت سوار شوند آن را جهت رام کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). عوسرانة. عیسران . عیسرانی . رجوع به عوسرانة و عیسران و عیسرانی شود.
هئوسرونگهلغتنامه دهخداهئوسرونگه . [ هََ ءُ رَ وَ هََ ] (اِخ ) (اوستائی ) صورت اوستائی کلمه ٔ خسرو (کی ...) نام پسر سیاوش پسر کیکاوس از پادشاهان پیشدادی و لقب چند تن از پادشاهان ساسانی بوده است . این کلمه به معنی «خوب سروده شده » میباشد. (از فرهنگ ایران باستان ، تألیف پورداود، ص <span class="hl" d
عوسرانةلغتنامه دهخداعوسرانة. [ ع َ س َ ن َ ] (ع ص ) ناقة عوسرانة؛ ماده شتری که در اول ریاضت سوار شوند تا رام گردد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عوسرانی . عیسران . عیسرانی . عیسرانة. رجوع به عوسرانی و عیسرانی و عیسران و عیسرانة شود.
عوسرانیةلغتنامه دهخداعوسرانیة. [ ع َ س َ نی ی َ ] (ع ص ) ناقة عوسرانیة؛ ماده شتری که در وقت دویدن ، دم برداشتن عادت وی باشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر ماده ای که پیش از رام شدن بر وی نشینند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).