يُحَاوِرُهُفرهنگ واژگان قرآنبا اوگفت و گو مي کرد (محاورة به معناي مخاطبه و رو در روي يکديگر گفت و شنود کردن است)
حواریةلغتنامه دهخداحواریة. [ ح َ ری ی َ ] (ع اِ) مؤنث حواری . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حواری شود. || حضریة. (از اقرب الموارد).
عوارةلغتنامه دهخداعوارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) آبی است ازآن ِ بنی سُکَین ، و سکین رهطی است از فزارة. و گویند آن در ساحل جریب است ازآن ِ فزارة. (از معجم البلدان ).