لغتنامه دهخدا
هیاهو. [ هََ یا ] (اِ مرکب ) هیابانگ . ضوضاء. هنگامه . غوغا. هایاهوی . قال مقال . سر و صدا. داد و بیداد. بانگ و فریاد. ظاهراً قلب های هو، به معنی شور و غوغا. (آنندراج ) : چو از آب آمو گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی به ماه .<p class="author