آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َ] (ع مص ) نیک مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || گِرد بریدن چیزی مانند بادریسه . || (اِ) آواز گیاه خائیدن ستور. (منتهی الارب ).
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َرْ رَ ] (ع مص ) حَرّة. تشنه شدن . (از منتهی الارب ). رجوع به حَرّة شود : فاما همچو درخت مرخ و عفار هیچ درختی نیست که به اندک حرت از آن آتش میبارد. (تاریخ قم ص 9).
هرت کردنلغتنامه دهخداهرت کردن . [ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به کام کشیدن آش یا آب یا هر خوردنی روان با آوازی کم . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هرت و هرت کشیدن شود.
هرتلغتنامه دهخداهرت .[ هَُ ] (اِ صوت ) نام آواز کشیدن آش و هر غذای روان از کاسه یا قاشق به دهان . (یادداشت به خط مؤلف ).- هرت کردن . هرت کشیدن . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به این ترکیبات شود.