هیاللغتنامه دهخداهیال . [ هََ ] (ع اِ) آنچه فروریزد از ریگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
تگرگکاهیhail suppression, hail preventionواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن دانههای بزرگ و زیانبار تگرگ که معمولاً با آمایش اَبر صورت میگیرد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
گردشگری درونقارهایshort-haul tourism, short-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفری درونقارهای یا محلی که با هواپیما معمولاً کمتر از پنج ساعت طول میکشد
منحنی بروکنرmass haul diagram, mass haul curve2واژههای مصوب فرهنگستانمنحنیای که براساس مسافت ترسیم میشود و نشاندهندة سطح مقطعهای عرضی خاکبرداری و خاکریزی و نیز مسافت حمل مصالح است
هیالجلغتنامه دهخداهیالج . [ هََ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ هیلاج . هیالج خمسة؛ آفتاب و ماه و طالع و سهم السعاده و جزء اجتماع یا استقبال و آنها ادله ٔ عمر باشند در علم احکام نجوم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هیلاج شود.
هیالجلغتنامه دهخداهیالج . [ هََ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ هیلاج . هیالج خمسة؛ آفتاب و ماه و طالع و سهم السعاده و جزء اجتماع یا استقبال و آنها ادله ٔ عمر باشند در علم احکام نجوم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هیلاج شود.
انهیاللغتنامه دهخداانهیال . [ اِ ] (ع مص ) فروریخته شدن خاک و ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || پیاپی آمدن بر کسی و فراگرفتن او را به دشنام و ضرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).