هیذملغتنامه دهخداهیذم . [ هََ ذَ ] (ع ص ) شتاب رو سریع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سریع. (از اقرب الموارد).
اصطلاحidiomواژههای مصوب فرهنگستانزنجیرهای از چند واژه که یک واحد معنایی محسوب میشود و معنای آن سرجمع معنای واژههای سازندهاش نیست
پارهاصطلاحidiom chunkواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اصطلاح که در طی فرایند نحوی از بقیة آن جدا شده است
فاصلهیاب الکترونیکیelectronic distance measurement, EDMواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای الکترونیکی که برای اندازهگیری فاصله براساس خواص امواج الکترومغناطیسی عمل میکند
همتافتگر فزودـ فرودadd-drop multiplexer, ADMواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که بیتنشانکهایی را از جریان بیت رقمی بیرون میآورد و بیتنشانکهای دیگری را در آن میگنجاند
هیذمندلغتنامه دهخداهیذمند. [ م َ ] (اِخ ) هیرمند. (حدود العالم ) : کش شهری است ... بر کران رود هیذمند نهاده . (حدود العالم ). هیرمند. رجوع به هیرمند شود.
هیذمندلغتنامه دهخداهیذمند. [ م َ ] (اِخ ) هیرمند. (حدود العالم ) : کش شهری است ... بر کران رود هیذمند نهاده . (حدود العالم ). هیرمند. رجوع به هیرمند شود.