وادنگلغتنامه دهخداوادنگ . [ دَ ](اِ) نکول . انکار پس از اقرار. دبه . در تداول عوام دبه و واقول . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دبه شود.
وحدانیلغتنامه دهخداوحدانی . [ وَ نی ی ] (ع ص ) آنکه تنهایی گزیند و از مردم دوری کند. (المنجد). مفارقت کننده از جماعت و منفرد به نفس . (اقرب الموارد).
وادیینیلغتنامه دهخداوادیینی . [ یَی ] (ص نسبی ) منسوب است به وادیین که شهری است در کوههای سراة و نزدیک شهرهای قوم لوط بوده است . (از انساب سمعانی ورق 575).
وادیینیلغتنامه دهخداوادیینی . [ یَی ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن موسی بن محمدبن المثنی الوادیینی از محدثان بود وی از ابوالعباس حمیدبن نفیح بن ابراهیم البلدی روایت کرده که او هم از ابوبکر احمدبن محمدبن عبدوس النسوی الحافظ روایت کرده است . (از لباب الانساب ).
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (اِخ ) ابوالخطاب محفوظبن احمدبن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی (432 - 510 هَ. ق .) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را ا
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از لباب الانساب ص 49)