وراجیلغتنامه دهخداوراجی . [ وِرْ را ] (حامص ) هرزه و لاف زدن و به هندی بک بک کرنا. (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ). || در تداول پرگویی و با کردن صرف شود : شغل خوبی زیر سر کن دخل دارجان بابا را به وراجی چکار؟ بهار (دیوان ج <span class="hl"
وراجیدیکشنری فارسی به انگلیسیbabble, blether, chatter, chattiness, chitchat, comment, dirt, gab, gabbiness, garrulity, garrulousness, loquacity, palaver, prolixity, volubility