وارده

vārede

معنی

۱. واردشده: جراحت وارده بر او شدید بود.
۲. نقل‌شده.
⟨ واردهٴ قلبی: (تصوف) [قدیمی] = وارد

جست‌وجوی دقیق

وارده

فرهنگ فارسی عمید

۱. واردشده: جراحت وارده بر او شدید بود.۲. نقل‌شده.&lang; واردهٴ قلبی: (تصوف) [قدیمی] = وارد

جست‌وجوی هم‌آوا

گوارده

لغت‌نامه دهخدا

گوارده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) هضم شده . گواریده .

واردة

واردة. [ رِ دَ ] (اِخ ) شهری است . (منتهی الارب ). منزلی است در راه شام به مصر در وسط ریگزار از توابع حفار، بازار و مسجدی دارد. در قدیم شهری بوده و بازار و جامع و خندقهایی داشته است که بعدها خراب گشته . (از معجم البلدان ).

واردة

لغت‌نامه دهخدا

واردة. [رِ دَ ] (ع ص ) مؤنث وارد. رجوع به وارد شود. || (اِ) گروه فرودآینده بر آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || راه در میانه ٔ راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جاده . (اقرب الموارد). || شاهراه . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) چهار ستاره از هشت کوکب نعائم وا

گوارده

فرهنگ فارسی عمید

هضم‌شده.

وارده سرا

لغت‌نامه دهخدا

وارده سرا. [ رِ دَ س َ ] (اِخ ) دهکده ای است از دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش . در 12 هزارگزی جنوب هشت پر و 2 هزارگزی راه شوسه ٔ بندر انزلی به آستارا واقع و دارای جلگه و جنگل است . ناحیه ای است معتدل و