واجوییmatrix sortingواژههای مصوب فرهنگستانسواسازی دستی دستساختهها و بومساختههای بسیار کوچک از واحدهای نمونهبرداری خاک
شارش هاگن ـ پوازویHagen-Poiseuille flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش لایهای پایا در یک مجرای بسته با طول بسیار که گرادیان فشار آن در طول لوله ثابت است
واجفلغتنامه دهخداواجف . [ ج ِ ] (ع ص ) بی آرام . طپان . (آنندراج ). مضطرب : قلب ُ واجف ؛ یعنی دل مضطرب . (از اقرب الموارد). دل باتپش هراسان ، مضطرب . (ناظم الاطباء). وَجّاف . (المنجد). طپنده . لرزنده . و رجوع به وجف شود.