واسطهگریintermediation, financial intermediationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که از طریق آن پولی که در بانک یا مؤسسة اعتباری پسانداز شده است، توسط نهاد واسطه به اشخاص حقیقی یا حقوقی وام داده میشود
روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
پیواستهلغتنامه دهخداپیواسته . [ پی ت َ ] (اِ) برج و قلعه و حصار و فصیل . (برهان ) : برج پیواسته اش هست بر از اوج حمل بر گذشته است سر کنگره اش از کیوان . اورمزدی .صاحب آنندراج و انجمن آرا گویند بمعنی پیوسته ومحکم و دایم است اما اینکه د
واسطهلغتنامه دهخداواسطه . [ س ِ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) واسطة: در میان بونده . (آنندراج ). هر چیزی که در میان واقع میگردد. (ناظم الاطباء). وسط. میان : و الا واسطه ٔ آن به حیرت کشد. (کلیله و دمنه ). در واسطه ٔ نیشابور سمکی تا سماک و فلکی ث
واسطهگریintermediation, financial intermediationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که از طریق آن پولی که در بانک یا مؤسسة اعتباری پسانداز شده است، توسط نهاد واسطه به اشخاص حقیقی یا حقوقی وام داده میشود
واسطهگریintermediation, financial intermediationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که از طریق آن پولی که در بانک یا مؤسسة اعتباری پسانداز شده است، توسط نهاد واسطه به اشخاص حقیقی یا حقوقی وام داده میشود