گواسهلغتنامه دهخداگواسه . [ گ ُ س َ / س ِ ] (اِ) صفت و گونه . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به گواس و گواش شود.
واسعلغتنامه دهخداواسع. [ س ِ ] (ع ص ) فراخ . ضد ضیق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مکان واسع، جایگاه فراخ و پهناور. ضد ضیق . (از اقرب الموارد). گنجنده . وسیع. (از تاج العروس ). || (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی به معنی بسیارعطا که عطایش می گنجد هر چیز را که خواسته شود یا
واسعلغتنامه دهخداواسع. [س ِ ] (اِخ ) ابن حبان صحابی است و در صحبت او اختلاف است کذا قال و در اللواحق آرد او واسعبن حبان بن منفذانصاری مدنی مازنی تابعی جلیل و کثیرالرّوایه است ، از ابن عمرو ابی سعید و جابربن عبداﷲ و عبداﷲبن بدربن عاصم روایت کند. (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: واسعبن حب
واسهلغتنامه دهخداواسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) پروانه و جانور پرداری که گرداگرد چراغ پرواز می کند. (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر دیده نشد.
زیرکدیکشنری فارسی به عربیانذار , انيق , جرح بليغ , حاد , حذر , خداع , داهية , ذکي , رائع , سريع , غير ملحوظ , فطن , کتوم , متحمس , واسع الاطلاع , وجبة خفيفة
واسعلغتنامه دهخداواسع. [ س ِ ] (ع ص ) فراخ . ضد ضیق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مکان واسع، جایگاه فراخ و پهناور. ضد ضیق . (از اقرب الموارد). گنجنده . وسیع. (از تاج العروس ). || (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی به معنی بسیارعطا که عطایش می گنجد هر چیز را که خواسته شود یا
واسعلغتنامه دهخداواسع. [س ِ ] (اِخ ) ابن حبان صحابی است و در صحبت او اختلاف است کذا قال و در اللواحق آرد او واسعبن حبان بن منفذانصاری مدنی مازنی تابعی جلیل و کثیرالرّوایه است ، از ابن عمرو ابی سعید و جابربن عبداﷲ و عبداﷲبن بدربن عاصم روایت کند. (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: واسعبن حب
واسعدیکشنری عربی به فارسیپهن , عريض , گشاد , پهناور , زن هرزه , وسيع , جادار , فراخ , جامع , فضادار , مفصل , بزرگ , زياد , عظيم , بيکران
واسعلغتنامه دهخداواسع. [ س ِ ] (ع ص ) فراخ . ضد ضیق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مکان واسع، جایگاه فراخ و پهناور. ضد ضیق . (از اقرب الموارد). گنجنده . وسیع. (از تاج العروس ). || (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی به معنی بسیارعطا که عطایش می گنجد هر چیز را که خواسته شود یا
واسعلغتنامه دهخداواسع. [س ِ ] (اِخ ) ابن حبان صحابی است و در صحبت او اختلاف است کذا قال و در اللواحق آرد او واسعبن حبان بن منفذانصاری مدنی مازنی تابعی جلیل و کثیرالرّوایه است ، از ابن عمرو ابی سعید و جابربن عبداﷲ و عبداﷲبن بدربن عاصم روایت کند. (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس آرد: واسعبن حب
واسعدیکشنری عربی به فارسیپهن , عريض , گشاد , پهناور , زن هرزه , وسيع , جادار , فراخ , جامع , فضادار , مفصل , بزرگ , زياد , عظيم , بيکران