واشد لازمcritical gapواژههای مصوب فرهنگستانحداقل اندازۀ واشد که راننده برای گردش به چپ یا ورود به جریان تردد نیاز دارد
گواشتلغتنامه دهخداگواشت . [ ] (اِ) آهنگی است از موسیقی . رجوع به مجمع الادوار مهدیقلی هدایت نوبت 3 ص 98 شود.
واسطلغتنامه دهخداواسط. [ س ِ ] (اِخ ) جاییست در مکه و گویند در پایین جمرةالعقبه بین مأزمین واقع است . (از معجم البلدان ).
واسطلغتنامه دهخداواسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به حلب و نزدیک آن دهی است دیگر که آن را کوفه نامند. (منتهی الارب ). دهی است به حلب نزدیک بزاعة و نزد آنان مشهور است و نزدیک بدان دهی است که آن را کوفه گویند. (معجم البلدان ).
واسطلغتنامه دهخداواسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به خابور. (منتهی الارب ). دهی است به خابور نزدیک قرقیسا. (از معجم البلدان ).
واسطلغتنامه دهخداواسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی به یمن . (منتهی الارب ). موضعی است به یمن در سواحل زبید نزدیک عنبره و علی بن مهدی که بر یمن استیلا یافت از آنجا است . (معجم البلدان ).
تعیین واشدgap settingواژههای مصوب فرهنگستانامکان یا تنظیمی در دستگاه فرماندهی (signal controller) برای قطع چراغ سبز ازطریق اندازهگیری فاصلۀ زمانی عبور دو وسیلۀ نقلیه، با احتساب طول و سرعت هر یک از آنها، در محدودۀ شناسایی (detection zone)
مدت انتظار واشدgap expectancyواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان وقوع یک واشد در یک مسیر متـ . انتظار واشد