واشرةلغتنامه دهخداواشرة. [ ش ِ رَ ](ع ص ) زن تیز و تنک کننده ٔ دندان . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واسپاریleasingواژههای مصوب فرهنگستانقراردادی که براساس آن واسپارنده با تأمین مالی حق استفاده از یک دارایی را در اختیار واپذیرنده میگذارد و او مختار است در پایان دورۀ قرارداد مالکیت آن را بپذیرد یا آن را به واسپارنده برگرداند
خوردگی واشریgasket corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوع خاصی از خوردگی شیاری که در اطراف واشرها پدید میآید
خط واسپاری نبردbattle handover line, BHLواژههای مصوب فرهنگستانخط خیز درنظرگرفتهشده بر روی زمین که در آن مسئولیت از نیروی ایستا به نیروی درحالحرکت و برعکس واگذار میشود