واصبةلغتنامه دهخداواصبة. [ ص ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث واصب . رجوع به واصب شود. || دشت سخت دور ودراز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وَاصِبٌفرهنگ واژگان قرآندائمي و شديد - واجب و لازم (کلمه وصب در اصل به معناي بيماري مزمن و غير قابل علاج است وصب وصوبا يعني دايم شد دايم شدني ، و وصب الدين يعني دين ، واجب و لازم شد ، و مفازة واصبة يعني بياباني دور ، به حدي که آخر ندارد )