لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد الرستمی ، مکنی به ابوغالب . صاحب ترجمه ٔ محاسن اصفهان ابیات زیر را که در وصف اصفهان است به وی نسبت داده :اذا احیاءالبلاد لنا حیاهاو اردی من عز الیه صداهاسقی الارض المدینة ماء وردزکی العرف لایسقی سواهاوردت عاجلا ایدی ال