لغتنامه دهخدا
وافرة. [ ف ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث وافر. رجوع به وافر شود. || (اِ) سرین قچقار چون کلان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دنبه ٔ قچقار وقتی که کلان گردد. (ناظم الاطباء). دنبه ٔ بزرگ قوچ . (از اقرب الموارد). || هر پیه پاره ٔ دراز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر قطعه