واقعیتلغتنامه دهخداواقعیت . [ ق ِ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ، اِ) حقیقت . || وجود. هستی . (ناظم الاطباء).
واقعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیactuality, axiom, fact, gospel, reality, sooth, truth, truthfulness, verity
محققلغتنامه دهخدامحقق . [ م ُ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ) چیزی که تحقیق شده . (غیاث ). آنچه به تحقیق رسیده . مسلم . آنچه به درستی دانسته شده است . درست . راست : محقق است که دنیا سرای عاریت است برای شستن و برخاستن نفرماید. سعدی .بعد از آن خ
راست شدنلغتنامه دهخداراست شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از کجی برآمدن . مقابل کج شدن و خم شدن . مستقیم قرار گرفتن . به استقامت گراییدن . افراخته شدن . از انحنا بیرون رفتن : هرچند همی مالد خمش نشود راست هرچند همی شورد تویش نشود کم . عنصری .<b
واقعیتلغتنامه دهخداواقعیت . [ ق ِ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ، اِ) حقیقت . || وجود. هستی . (ناظم الاطباء).
واقعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیactuality, axiom, fact, gospel, reality, sooth, truth, truthfulness, verity
واقعیتلغتنامه دهخداواقعیت . [ ق ِ عی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ، اِ) حقیقت . || وجود. هستی . (ناظم الاطباء).