گوارانیدنلغتنامه دهخداگوارانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) کمک کردن در هضم و پختن . (ناظم الاطباء). تهنئة. (دهار). اساغه . تحلیل و هضم کردن . (یادداشت مؤلف ).- فروگوارانیدن ؛ هضم کردن . (ناظم الاطباء).
واراندنلغتنامه دهخداواراندن . [ دَ ] (مص مرکب ) دفع کردن . دور کردن . بازراندن . (ناظم الاطباء). بازداشتن . (مؤلف ) : عاذلانشان از وغا واراندندتا چنین حیز ومخنث ماندند. مولوی (مثنوی دفتر سوم ص 580 سطر <span