واکنشلغتنامه دهخداواکنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عکس العمل . انفعال . (لغات فرهنگستان ). مقابل کنش .
هیدروژن نوزادnascent hydrogenواژههای مصوب فرهنگستانشکلی واکنشپذیر از هیدروژن که در مخلوط واکنش بهصورت درجا تولید میشود
عامل پخت مهارشدهblocked curing agentواژههای مصوب فرهنگستانعامل پختی که ایزوسیانات را واکنشناپذیر نگه میدارد و در صورت لزوم به روشهای فیزیکی یا شیمیایی واکنشپذیر میشود
روبیدیومفرهنگ فارسی عمیدعنصری فلزی، بسیارنرم، نقرهایرنگ، و کمیاب که از لحاظ شیمیایی بسیار واکنشپذیر است و در ساخت چشم الکترونیکی به کار میرود.
واکنشلغتنامه دهخداواکنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عکس العمل . انفعال . (لغات فرهنگستان ). مقابل کنش .
کنش و واکنشلغتنامه دهخداکنش و واکنش . [ ک ُ ن ِ ش ُ ک ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ) عمل و عکس العمل . (از یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به «کنش » و «عکس العمل » شود.
واکنشلغتنامه دهخداواکنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عکس العمل . انفعال . (لغات فرهنگستان ). مقابل کنش .
زمان واکنشreaction timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای درک خطر و نشان دادن عکسالعمل از سوی راننده
سازوکار واکنشreaction mechanismواژههای مصوب فرهنگستانمراحلی متوالی که در طی آنها یک واکنش شیمیایی رخ میدهد