واگردانیدنلغتنامه دهخداواگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر نمودن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). || بازگردانیدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن . (ناظم الاطباء). || تکریر. تکرار. (زوزنی ). اعاده . تردید. (یادداشت مؤلف ).
انکاسلغتنامه دهخداانکاس . [ اِ ] (ع مص ) سرنگون کردن . (آنندراج ). نگونسار کردن . واگردانیدن . (مصادر زوزنی از یادداشت مؤلف ). ارکاس . (یادداشت مؤلف ).
اشتارلغتنامه دهخدااشتار. [ اِ ] (ع مص ) برگشته پلک گردانیدن چشم را. (منتهی الارب ). پلک چشم واگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
کرکسةلغتنامه دهخداکرکسة. [ ک َ ک َ س َ ] (ع مص ) بندی و اسیر کردن . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || واگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رد کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
ثنیلغتنامه دهخداثنی . [ ث َ ن ْی ْ ] (ع مص ) بازداشتن از حاجت . || واگردانیدن . || دوم شدن دیگری را. || دو تا کردن . ورمالیدن . || دوتا شدن . || کاری که دوباره کرده شود. || دوبار شیار کردن زمین را. || سه ساله شدن چهارپای . || عقال بستن شتر را.
ارکاسلغتنامه دهخداارکاس . [ اِ ] (ع مص ) نگوسار کردن . (زوزنی ). نگونسار کردن . سرنگون کردن . || واگردانیدن . (زوزنی ). اِنکاس . بازگردانیدن . به سپسایگی برگردانیدن . قوله تعالی : و اﷲ ارکسهم بماکسبوا (قرآن 88/4)؛ ای ردهم الی کفرهم . ||