گوبروتلغتنامه دهخداگوبروت . [ گ َ / گُو ب ُ ] (ص مرکب ) گاوریش . احمق . (یادداشت مؤلف ) : بکوفتم دری از خام قلتبانی بازبه گوبروتی باز ایدر آمدم از در.مسعودسعد.
وبگَردیsurfing 2, websurfingواژههای مصوب فرهنگستانگردش در محیط وب بیآنکه لزوماً هدف خاصی دنبال شود
وبگَردیsurfing 2, websurfingواژههای مصوب فرهنگستانگردش در محیط وب بیآنکه لزوماً هدف خاصی دنبال شود