چوتخلغتنامه دهخداچوتخ . [ چ ُ ت َ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای میانی هند قدیم . (تحقیق ماللهند ص 152).
هتاخلغتنامه دهخداهتاخ . [ هََ ت ْ تا ] (الَ ...) (اِخ ) قلعه ٔ مستحکمی است در دیاربکر نزدیک میافارقین . (از معجم البلدان ج 5 ص 392).
attachدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوستن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، بستن، الصاق کردن، نسبت دادن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
وتخةلغتنامه دهخداوتخة. [ وَ ت َ خ َ ] (ع اِ) گل تنک . (منتهی الارب ). خلاب و وحل و گل . (ناظم الاطباء) (المنجد). || چیز اندک . (منتهی الارب ). مااغنی عنی وتخة؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ترس و بیم . (ناظم الاطباء).
وتخةلغتنامه دهخداوتخة. [ وَ ت َ خ َ ] (ع اِ) گل تنک . (منتهی الارب ). خلاب و وحل و گل . (ناظم الاطباء) (المنجد). || چیز اندک . (منتهی الارب ). مااغنی عنی وتخة؛ ای شیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ترس و بیم . (ناظم الاطباء).
چوتخلغتنامه دهخداچوتخ . [ چ ُ ت َ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای میانی هند قدیم . (تحقیق ماللهند ص 152).