وجیبةلغتنامه دهخداوجیبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) روزینه و راتب از طعام و جز آن . (منتهی الارب ). وظیفه . (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن . وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن . (آنندراج ). || بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته .
وجبةلغتنامه دهخداوجبة. [ وَ ب َ ] (ع مص ) سقوط کردن و افتادن بر روی زمین . (اقرب الموارد). به یک بار افتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و در تاج العروس آمده که وزن فعله در اینجا برای مره ٔ واحده نیست بلکه مصدر است مانند وجوب . (اقرب الموارد از تاج العروس ). || افتادن با صد
وظبةلغتنامه دهخداوظبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) فرج ستورمادگان شکافته سم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرج مادیان و سایر ستور[ ان ] سم شکافته . (از ناظم الاطباء).
مقصرلغتنامه دهخدامقصر. [ م ُ ق َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آن که در کار سستی می کند و بازمی ایستد در کاری و کوتاهی کننده و آن که در تکالیف خود سستی و کوتاهی می کند. (ناظم الاطباء). آنکه کوتاه آمده است در وجیبه ای یا وظیفه ای به عمد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گناهکار. تقصیرکار :</spa
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم الثعلبی مکنی به ابواسحاق مفسر. صاحب کتاب مشهور متداول معروف بتفسیر ثعلبی . یاقوت گوید چنانکه عبدالغنی بن سعید حافظ مصری گفته و من آن را از حاشیه ٔ کتاب الاکمال ابن ماکولا نقل میکنم وفات ثعلبی در محرم سال 42
کوچک جنگلیلغتنامه دهخداکوچک جنگلی . [ چ َ / چ ِ ک ِ ج َ گ َ ] (اِخ ) از مجاهدان مشروطیت و رهبر قیام جنگل . نامش یونس و معروف به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استادسرا بود. در سال 1298 هَ . ق . دیده به جهان گشود
ازهرلغتنامه دهخداازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعد السمان الباهلی بالولاء البصری . محدث است . وی از حمید طویل و از وی اهل عراق روایت کنند و از پیش آنکه ابوجعفر منصور بخلافت رسید، ازهر مصاحب وی بود و آنگاه که او تولیت خلافت یافت ازهر نزد وی شد و منصور او را بارنداد و او مترصد بارعام بماند و به ر