وحاشیلغتنامه دهخداوحاشی . [ وَ شا] (ع ص ، اِ) ج ِ وَحشان به معنی غمناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وحشان شود.
وحشیلغتنامه دهخداوحشی . [ وَ ] (اِخ ) ابن حرب . یکی از صحابیان است که در جاهلیت حمزه سیدالشهداء عموی پیغمبر را کشت و در اسلام مسیلمه ٔ کذاب را. (منتهی الارب ). رجوع به حمزه در همین لغت نامه و رجوع به تاریخ کامل ابن اثیر و منتهی الاَّمال شود.
وحشيدیکشنری عربی به فارسیجانور خوي , حيوان صفت , وحشي , بي رحم , شهواني , سبع , رام نشده , غير اهلي , وحشي شدن , وحشي کردن
وحشیلغتنامه دهخداوحشی . [ وَ شی ی ] (ع ص ) واحد وحش . یک جانور دشتی . (منتهی الارب ) (السامی ) (ناظم الاطباء). جانور صحرایی رمنده از مردم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ببخش ای پسر کآدمیزاده صیدبه احسان توان کرد و وحشی به قید. سعدی .<br
وحشانلغتنامه دهخداوحشان . [ وَ ] (ع ص ) (رجل ...) غمناک . (منتهی الارب ). مرد غمناک . (ناظم الاطباء). ج ، وحاشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).