وحشتافکنی رایانهایcyberterrorism, cyberterrorواژههای مصوب فرهنگستانحمله با قصد قبلی، عمدتاً با انگیزۀ سیاسی، به اطلاعات و سامانههای رایانهای و برنامههای رایانهای و دادهها
بوموحشتافکنیecoterrorism, bioterrorismواژههای مصوب فرهنگستانگونۀ خشونتبار و تهاجمی بومکنشگری با توسل به وحشتافکنی
وحشتافکن رایانهایcyberterroristواژههای مصوب فرهنگستانکسی که با قصد قبلی، عمدتاً با انگیزۀ سیاسی، به اطلاعات و سامانههای رایانهای و برنامههای رایانهای و دادهها حمله میکند
افکنیلغتنامه دهخداافکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید : یکی کاروان جمله شاهین و بازبچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی .گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی . نظامی .</
پیل افکنیلغتنامه دهخداپیل افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل پیل افکن : دگر ره سوی جنگ پرواز کردبه پیل افکنی جنگ را ساز کرد.نظامی .
خصم افکنیلغتنامه دهخداخصم افکنی . [ خ َ اَک َ ] (حامص مرکب ) دشمن اندازی . دشمن کشی : بدشمن گرائی بخصم افکنی گشاده بر او بازوی بهمنی . نظامی .ز خصم تو چون مملکت گشت سیربخصم افکنی پای درنه دلیر.نظامی .
بوموحشتافکنیecoterrorism, bioterrorismواژههای مصوب فرهنگستانگونۀ خشونتبار و تهاجمی بومکنشگری با توسل به وحشتافکنی