جُرم حدّیhudud crimeواژههای مصوب فرهنگستانتخطی از قوانین اسلامی که شامل جرایمی مانند سرقت و زنای محصنه و لواط و مصرف الکل است
گودیلغتنامه دهخداگودی . [ گ َ / گُو ] (حامص ) عمق . قعر. پستی . غور. فرود. دورتکی . ژرفا. ته .تک . || (اِ) گودال و جای عمیق و زمین پست و مغاک . (ناظم الاطباء). حفره . و رجوع به گود شود.
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دا ] (ع اِ) هلاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هلاک و تباهی . || خونریزی . (ناظم الاطباء).
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دی ی ] (ع اِ) آب مرد که بعد از بول برآید. (منتهی الارب ). آب غلیظ سپید که پس از بول برآید. (ناظم الاطباء). رجوع به وَدْی ْ شود. || نهال ریزه ٔ خرما. (منتهی الارب ). نهال ریزه ٔ خرمابن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ودیة یکی آن است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دا ] (ع اِ) هلاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هلاک و تباهی . || خونریزی . (ناظم الاطباء).
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَ دی ی ] (ع اِ) آب مرد که بعد از بول برآید. (منتهی الارب ). آب غلیظ سپید که پس از بول برآید. (ناظم الاطباء). رجوع به وَدْی ْ شود. || نهال ریزه ٔ خرما. (منتهی الارب ). نهال ریزه ٔ خرمابن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ودیة یکی آن است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ودیکةلغتنامه دهخداودیکة. [ وَ ک َ ] (ع ص ) ماکیان فربه باپیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغ چاق . (اقرب الموارد). || (اِ) آرد که به چربش آمیخته مانند حریره سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ودینلغتنامه دهخداودین . [ وَ ] (ع ص ) تر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء):شی ٔ ودین ؛ چیزی تر و چیز خیسانیده شده . (ناظم الاطباء). || ترنهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ودیلغتنامه دهخداودی . [ وَدْی ْ] (ع مص ) دیَه . نزدیک گردانیدن کار. || نره فرو رها کردن اسب جهت بول یا گشنی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ودی انداختن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیرون آمدن ودی . (تاج المصادر بیهقی ). || خونبهای کشته دادن . (آنندراج ) (منتهی
وديعدیکشنری عربی به فارسیفروتن , افتاده , بردبار , حليم , باحوصله , ملا يم , بيروح , خونسرد , مهربان , نجيب , رام