وذفلغتنامه دهخداوذف . [ وَ ] (ع مص ) روان شدن پیه و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فعل آن از باب ضرب است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رفتن با کبر و سرفرازی . (از اقرب الموارد). وذفان . رجوع به وذفان شود.
وضفلغتنامه دهخداوضف . [ وَ ] (ع مص ) شتاب رفتن : وضف بعیر؛ شتاب رفتن شتر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ودفلغتنامه دهخداودف . [ وَ ] (ع مص ) گداخته و روان گردیدن پیه . || چکیدن آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کم کردن دهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
وضولغتنامه دهخداوضو. [ وُ ] (از ع ، اِ) وضوء. دست نماز. شستن صورت و دستها و مسح کردن بر سر و پاها با آدابی که در شرع اسلام مقرر است : این وضو از سنگ و رو محکمتر است این وضو نَبْوَد سد اسکندر است . (نان و حلوا، منسوب به شیخ بهایی ).<br
وضوفرهنگ فارسی عمیدشستن صورت و دستها و مسح کشیدن بر سروپاها (در نزد شیعه و شستن پاها در نزد اهل سنت) پیش از نماز؛ دستنماز.
وذفانلغتنامه دهخداوذفان . [ وَ ذَ ] (ع مص ) راه رفتن بااهتزاز و تکبر. (اقرب الموارد). رجوع به وذف شود.
وذفانلغتنامه دهخداوذفان . [ وَ ] (ع اِ)شتاب زدگی و نزدیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و به همین معنی است در سیره ٔ پیغمبر (ص ): نزل بام معبد وذفان مخرجه الی المدینه ؛ ای حدثانه و سرعانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
وذفانلغتنامه دهخداوذفان . [ وَ ذَ ] (ع مص ) راه رفتن بااهتزاز و تکبر. (اقرب الموارد). رجوع به وذف شود.
وذفانلغتنامه دهخداوذفان . [ وَ ] (ع اِ)شتاب زدگی و نزدیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و به همین معنی است در سیره ٔ پیغمبر (ص ): نزل بام معبد وذفان مخرجه الی المدینه ؛ ای حدثانه و سرعانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
متوذفلغتنامه دهخدامتوذف . [ م ُ ت َ وَذْ ذِ ] (ع ص ) گام نزدیک نهنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به توذف و توذیف شود.
توذفلغتنامه دهخداتوذف . [ ت َ وَذْذُ ] (ع مص ) توذیف . (منتهی الارب ). گام نزدیک نهادن و دوش جنبان ، خرامان رفتن و شتاب رفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به توذیف شود.