وذمةلغتنامه دهخداوذمة. [ وَ ذَ م َ] (ع اِ) روده و شکنبه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، وِذام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || یکی وذم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یعنی یک دوال گوشه ٔ دول . (ناظم الاطباء). رجوع به وذم شود.
ودمةلغتنامه دهخداودمة. [ وُ م َ ] (ع اِ) ادمة.خویشی . || وسیله . (منتهی الارب ). || (اِمص ) آمیزش . || موافقت . || گندم گونی آدمیان . || رنگی از رنگهای شتر که مایل به سیاهی یا مایل به سپیدی باشد یا آن سپیدی خالص است یا رنگی است از رنگهای آهوان مایل به سپیدی . و در نهایه است که ادمه در شتران ع
وذیمةلغتنامه دهخداوذیمة. [ وَ م َ ] (ع اِ) هدیه ٔ خانه ٔکعبه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هدیه ٔ خانه ٔ کعبه و مالی که در آن نذر باشد. (ناظم الاطباء). ج ، وذائم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || وذیمةالکلب ؛ قلاده که در گردن سگ کنند. (اقرب الموارد).
وضمةلغتنامه دهخداوضمة. [ وَ م َ ] (ع اِ) وضیمة. جماعت . (منتهی الارب ): الحی وضمة واحدة؛ ای جماعة متقاربة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک گروه مردم از دوصد تا سه صد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گروه اندک که بر قوم دیگر فرودآیند. (آنندراج ).
وضیمةلغتنامه دهخداوضیمة. [ وَ م َ ] (ع اِ) یک گروه از مردم از دوصد تا سه صد. || گروه اندک که بر قوم دیگر فرودآیند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || طعام ماتم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مهمانی ماتم . (مهذب الاسماء). ضیافت ماتم . (غیاث اللغات از شر
وذماءلغتنامه دهخداوذماء. [ وَ ] (ع ص ) زن نازاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نازا. (ناظم الاطباء). عاقر. (از اقرب الموارد).
وذاملغتنامه دهخداوذام . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وَذَمَة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی روده و شکنبه . (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به وذمة شود.
روذمةلغتنامه دهخداروذمة. [ رَ ذَ م َ ] (ع اِ) نوعی از رفتار اسب تاتاری . (منتهی الارب ). راه رفتن اسب تاتاری . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).