وراشینلغتنامه دهخداوراشین . [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وَرَشان و آن قمری است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به ورشان و رجوع به قانون ابوعلی کتاب ثالث ص 66 شود.
وراسانلغتنامه دهخداوراسان . [ وَ ] (ص ، از اتباع ) هراسان . (فرهنگ فارسی معین ).- هراسان و وراسان ؛ هراسان . (فرهنگ فارسی معین ).