ورسیةلغتنامه دهخداورسیة. [ وَ سی ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به ورس . (از اقرب الموارد). || (ملحفة...) که با ورس رنگ شده باشد. (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). وریسه . مورسه . (از اقرب الموارد).
وریسةلغتنامه دهخداوریسة. [ وَ س َ ] (ع ص ) (ملحفة...) رنگ کرده با ورس . (از ناظم اطباء). مؤنث وریس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وریس شود.
ویرسهلغتنامه دهخداویرسه . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 3 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز، دارای 106 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.<br
قلعه خورشهلغتنامه دهخداقلعه خورشه . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) بر پنج فرسنگی جهرم بر کوهی بلند نهاده است و هوایش معتدل مایل به گرمی است . (نزهة القلوب ص 133).