گورتکلغتنامه دهخداگورتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) که مانند گور بدود : برق جه ، بادگذر یوزدو و کوه قرارشیردل پیل قدم گورتک آهوپرواز.منوچهری .
وَرتِکْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی آماده شوخی ، همیشه آماده انجام کاری یا رفتن به جایی ، سرحال ، شاد ، مثبت اندیش ، کوک شده
شورطاقلغتنامه دهخداشورطاق . (اِ مرکب ) در شاهد زیر صاحب منتهی الارب این کلمه را معادل عَرْفَج آورده است : اِرْقَطَّ العَرْفَج ُ؛ برگ برآوردن گرفت شورطاق . و رجوع به عرفج و قتاد شود.