چوروتلغتنامه دهخداچوروت . (اِ) چروت . سیگاری که بدون کاغذ از برگ توتون پیچیده میشود. این کلمه از چُرت «اردوست » و اصل آن نیز از انگلیسی گرفته شده است . (فرهنگ نظام ). سیگار برگ . رجوع به چروت شود.
وروتلغتنامه دهخداوروت . [ وُ ] (اِ) خشم . (اوبهی ) (حاشیه ٔ اسدی ) (فرهنگ فارسی معین ). غضب . (فرهنگ فارسی معین ).- وروت کردن ؛ خشم کردن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن .<p cla
ورودلغتنامه دهخداورود. [ وُ ] (ع مص )رسیدن و درآمدن و وارد شدن و به جای اندرآمدن و پیوستن . (از ناظم الاطباء). آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندرآمدن . (آنندراج ). حاضر آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). درآمدن . (ناظم الاطباء). حاضر گردیدن . || وِرد. به آب آمدن . (منتهی الارب ). آمدن به آب
ورودلغتنامه دهخداورود. [ وُ ] (ع مص )رسیدن و درآمدن و وارد شدن و به جای اندرآمدن و پیوستن . (از ناظم الاطباء). آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندرآمدن . (آنندراج ). حاضر آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). درآمدن . (ناظم الاطباء). حاضر گردیدن . || وِرد. به آب آمدن . (منتهی الارب ). آمدن به آب
وروددیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, advent, access, approach, arrival, coming, entrance, entry, importation, influx, ingress
دورودلغتنامه دهخدادورود. [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اورامان بخش زراب شهرستان سنندج . در 9 هزارگزی شمال باختر زراب و هزارگزی باختر راه اتومبیل رو مریوان به زراب ، 290 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ زراب است . در کوه غربی
دورودلغتنامه دهخدادورود. [ دُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش دورود ازشهرستان بروجرد کنار راه آهن طهران به اهواز. موقعیت : کوهستانی سردسیر دارای 6500 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و پنبه و تریاک و حبوب . ادارات دولتی بخش دورود عبارت است از ب
دورودلغتنامه دهخدادورود. [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان بروجرد است . این بخش محدود است از شمال به بخش سربند اراک و بخش مرکزی بروجرد از جنوب به دهستان زلقی - از خاور به بخش الیگودرز- از باختر به شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی بخش : کوهستانی و هوای آن سردسیر و سالم است . آب قراء بخش از
حق الورودلغتنامه دهخداحق الورود. [ ح َق ْ قُل ْ وُ ] (ع اِ مرکب )ورودیه . مبلغی که پردازند برای اجازه ٔ ورود به گردشگاهی یا باغی یا اجتماعی و یا مدرسه ای و امثال آن .
جنان الورودلغتنامه دهخداجنان الورود. [ ج ِ نُل ْ وَ ](اِخ ) از توابع طلیطله است در اندلس . گویند کهف و رقیم مذکور در قرآن کریم بدانجاست . (معجم البلدان ).