ورچسوندنلغتنامه دهخداورچسوندن . [ وَ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) ورچساندن . متعدی ورچسیدن . در مقام توهین و تحقیر به کار رود و فقطبا قهر به کار رود و گویند: قهر ورچسونده ؛ قهر کرده . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
ورچسوندنفرهنگ فارسی معین(وَ. چُ دَ) (مص ل .) (عا.) به جای فعل معین «کردن » در مقام توهین و تحقیر به کار می رود و فقط با قهر به کار رود، گویند: «قهر ورچسونده .» (قهر کرده ).
ورچسیدنلغتنامه دهخداورچسیدن . [ وَ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) مصدر لازم ورچسوندن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ورچسوندن شود.