وزارةلغتنامه دهخداوزارة. [ وِ رَ / وَ رَ ] (ع اِمص ) وزیری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حال وزیر و وزیری وزیر و رتبه ٔ وزیر. (از اقرب الموارد). رجوع به وزارت و وزیر شود.
ویزاری کردنلغتنامه دهخداویزاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری نمودن . بیزاری کردن : ما بیزاری کنیم از ایشان چنانکه ایشان ویزاری کردند از ما. (ترجمه ٔ قصه های قرآن ج 1 ص 38 از فرهنگ فارسی معین ).
حسن نصرت الوزارةلغتنامه دهخداحسن نصرت الوزارة. [ ح َ س َ ن ِ ن ُ رَ تُل ْ وِ رَ ] (اِخ ) رجوع به نصرت الوزارة شود.