ویزاری کردنلغتنامه دهخداویزاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری نمودن . بیزاری کردن : ما بیزاری کنیم از ایشان چنانکه ایشان ویزاری کردند از ما. (ترجمه ٔ قصه های قرآن ج 1 ص 38 از فرهنگ فارسی معین ).
وجریلغتنامه دهخداوجری . [ وَ را ] (اِخ ) شهری است در ارمینیه . (منتهی الارب ). شهری از ارمنستان که هوایی بسیار سرد دارد. رجوع به معجم البلدان شود.
وزاریاتواژهنامه آزادشکل درست آن والذاریات [ وَذْ ذا ] (از ع ، اِ مرکب ) است. در تداول، پریشانی، سختی، هرج و مرج، مصائب. (فرهنگ دهخدا). - والذاریات خواندن؛ در تداول، دلیل های بی معنی و دراز آوردن. (فرهنگ دهخدا).